پاییز
۱۸۷ ـُـمین روزِ سال
پاییز پر از عاشقانههایی بود مملو از رنگ و نقش، پر از شعرهایی در وصف موهایت؛ من میخواندم: «طره را تاب مده تا ندهی بر بادم» و تو میخندیدی و شالت را به دست باد میدادی و من حسودی باد را میکردم که در میان موهایت غلت میزد. ولی پاییز امسال فقط سرد است، کر کننده؛ مخلوطی از صدای فریاد و خش خش برگهای پاییزی.
+ من از آن روز که در بند توام آزادم