800104

غرق شده در خود
Join me in my music channel: Odyssey Music

بند

۷۲ ـُـمین روزِ سال

ابرها به هم گره خورده‌اند. باد شدیدی می‌وزد. دریا طوفانی‌ست. حتی طبیعت نیز خود را برای عذاب آماده کرده است.

جاده ای از وسط کشتزار های سوخته راه خود را تا دریا باز کرده است. در کشتزارها عده ای را به صلیب کشیده‌اند - انگار مترسکانی هستند برای پاسبانی از کشتزار.

نقابدارانی شیاطین را دسته به دسته، زنجیر بر گردن و دست و پا هدایت می‌کنند. بر پشت هر شیطانی که می‌ایستد یا سعی در فرار دارد، تازیانه فرود می‌آید. تازیانه‌ای از جنس آب!

ناگهان رعد و برقی آسمان را می‌شکافد. شیاطین از ترس جیغ می‌کشند. صدایی ناهنجار طنین انداز می‌شود. در همان هنگام باران شروع به باریدن می‌کند. نقابداران نیز از تماشای چنین صحنه‌ای بیم دارند. شیاطین، سر به زیر گویی تقدیر خود را پذیرفته‌اند اما اوضاع همیشه آن طور که انتظار می رفت، پیش نمی‌رود. باران همچون عذابی بر نقابداران نازل شد. نقابداران که فریاد می‌کشیدند در زیر باران سوختند! در همان حین آتش شیاطین زبانه کشید و شعله‌ور شد. گویی آسمان آتش می‌بارید. آری، بارانی از جنس آتش!

بند

داستان کوتاه

شیطان

نقاب‌دار

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

نظرات (۲)

سام نجفی نیا
عالی
فِ. شین.
جسارتا میشه بپرسم چی عالی؟! /:
PI TEK

وبلاگ جالب و مطالب آموزنده ای دارید از وبلاگتان استفاده کردم مطالبتان هم جذاب و گیرا بود. اگر تمایل به تبادل لینک دارید اطلاع دهید.

فِ. شین.
آها، آموزنده، چی یاد گرفتی شما؟
چشم، حتمن مزاحم میشیم خدمتتون |: